بسم رب المهدی(عج)
شاید مسخره باشه
اما من امشب باز بیخوابی ناشی از سردرد زده به سرم و منو کشیده نت!
اونم چه سر دردی!ناشی از 5ساعت تو جاده بودن و 2ساعت کلنجار با یه آدمه بی....
بی خیال!
بازم تنهایی رو عشقه.بی هم خونه.بی دوست.بی یار و یاور.دور از پدر و مادر...
باور کردنش سخته
من و تنهایی بیرونی!
همیشه در درون تنها بودم اما بیرون نه!همیشه کسی دور و برم بود
حالا تا اطلاع ثانوی پارک ممنوع!!!
هوای دلم کمی تا قسمتی ابری و آسمون افکارم مشوش و پر از ابرهای سیروس و کومولوس
می خوام گله کنم از خودم!
چرا این قدر حساسم؟
چرا دل نازکم؟
چرا آرامش ندارم و این قدر سرزنده و فعالم؟که همه فکر می کنن غمی در زندگی ندارم؟؟
شاید منم به اندازه ی ظرفیت خودم مشکل دارم
تمومش کن دنیا!
همین.